زمان تقریبی مطالعه: 6 دقیقه

ایجاز و اطناب

ایجاز وَ اِطْناب، و نیز مساوات، گونه‌های مختلف ادای مقصود و بیانِ معانی ذهنی كه گویندۀ بلیغ بنابر مقتضیات از آنها استفاده می‌كند (سیوطی، 3/ 179؛ شمس قیس، 377). مباحث مربوط به ایجاز و اطناب مانند دیگر فصول علم معانی تا سدۀ 4ق/ 10م به صورت ضمنی و نامستقل مطرح می‌شد (مثلاً جاحظ، البیان ... ، 1/ 94، الحیوان، 1/ 58؛ ابن قتیبه، 1/ 68- 69؛ ابن معتز، 59 بب‍‌ ) و از سدۀ 5 ق به تدریج روی به استقلال و تكمیل نهاد و آثاری چون جامع العلوم سكاكی، و المطول و مختصر تفتازانی پدید آمد. در آثار فارسی سده‌های 5 و 6ق نشانی از بحث ایجاز و اطناب نیست و در سده‌های بعد هم فقط بحثهایی زیر عناوین حشو و اعتراض الكلام و بسط و اطناب دیده می‌شود. در شبه قارۀ هند از سدۀ 12 ق/ 18 م دانشمندان فارسی زبان چون فقیر دهلوی در حدائق البلاغه، و محمد هادی مازندرانی در انوار البلاغه این مباحث را مطرح كردند؛ ولی در ایران بحث ایجاز و اطناب به طور مستقل و مفصل تقریباً مربوط به نیم قرن اخیر است كه كسانی چون نصرالله تقوی در هنجار گفتار، و همایی در معانی و بیان به آن پرداختند. 

ایجاز

در لغت به معنای كوتاه‌گویی، و در اصطلاح چنان است كه «لفظ اندك بود و معنی آن بسیار» (شمس قیس، همانجا؛ سكاكی، 120؛ فخرالدین، 347؛ كاشفی، 77). ایجازی كه موجب اخلال در معنی و سبب ابهام و تعقید گردد، ایجاز مخل یا مردود نام دارد و از آن به «تقصیر» نیز تعبیر شده است (همانجا؛ همایی، 131؛ طیبی، 114)، اما ایجازی كه مخل معنای مقصود نباشد، دارای ارزش بلاغی است و در اصطلاح ایجاز مقبول نامیده می‌شود. این نوع ایجاز بر دو نوع است: ایجاز قصر و ایجاز حذف. ایجاز قصر سخنی است كوتاه و رسا كه كوتاهی آن از حذف واژه‌ها و جمله‌ها پدید نیامده باشد (ابوهلال، كتاب ... ، 195؛ علوی، 546؛ تفتازانی، المطول، 228؛ خطیب، الایضاح ... ، 174؛ بابرتی، 427- 428). 
در زبان فارسی، متون ادب تا قرن 7 ق آكنده از ایجاز قصر است و گلستان سعدی، به ویژه باب هشتم آن جلوه‌گاه نمونه‌های استادانۀ اینگونه ایجاز است؛ و در زبان عربی، به ویژه در قرآن كریم عالی‌ترین نمونه‌های این نوع ایجاز را می‌توان یافت (مثلاً بقره/ 2/ 179). اما ایجاز حذف، حاصل حذف بخشی از كلام است، به شرطی كه مخل معنی نباشد (مرزبانی، 211؛ خطیب، همان، 177، التلخیص، 216-220؛ تفتازانی، شرح ... ، 1/ 274- 279، برای این نوع ایجاز در زبان فارسی، مثلاً نک‍ : سعدی، 219، بیت 6؛ نیز تقوی، 130؛ در زبان عربی، مثلاً در قرآن كریم، نک‍ : یوسف/ 12/ 82). 

اطناب

در لغت به معنای دراز گویی، و در اصطلاح آن است كه الفاظ بیش از معانی باشد (سكاكی، همانجا). اگر این درازگویی، ملال‌آور و دور از اعتدال باشد و به «بسط ناپسندیده» كه از آن به تطویل نیز تعبیر می‌شود، بینجامد، آن را اطناب مردود و مُمِلّ می‌نامند (شمس قیس، 377- 378؛ طیبی، همانجا). اطناب مقبول آنگونه درازگویی است كه موجب ملال نمی‌گردد و خود دارای ارزش ادبی و هنری است (ابوهلال، الفروق ... ، 28). این نوع اطناب وجوه متعددی دارد كه گاه آن را تا 20 وجه برشمرده‌اند (خطیب، همان، 221-222؛ تفتازانی، همان، 1/ 280-290، المطول، 232 بب‍ ؛ تهانوی، ذیل اطناب). اطناب مقبول اگر سودمند به حال متكلم باشد، مانند سخن گفتن طولانی عاشق با معشوق، از آن به التذاذ یا استلذاذ تعبیر می‌گردد؛ و اگر متكلم سخن خود را مؤكد سازد، یا به تكمیل آن دست زند، یا به تبیین و توضیح آن بپردازد تا فایدۀ اطناب عاید مخاطب گردد، آن را اطناب سودمند به حال مخاطب می‌گویند. وجوه متعدد اطناب مقبول به همین حوزه تعلق دارد و غرض از آن بیشتر تأكید، تكمیل و تبیین است؛ تأكید خود شامل «تكریر» و «تذییل» و «ایغال» (مثلاً نک‍ : سنایی، 374، بیت 6؛ ناصرخسرو، 47، بیت 20؛ صائب، غزل 102، بیت 17؛ نیز نک‍ : همایی، 133)؛ تكمیل شامل «تتمیم» و «احتراس» (مثلاً نک‍ : سعدی، 78، بیت 2؛ نظامی، 47، بیت 4)؛ و تبیین شامل دیگر وجوه اطناب مانند ایضاح پس از ابهام، ذكر خاص پس از عام و ... است (مثلاً نک‍ : حافظ، 3، بیت 13، نیز 79، بیت 9؛ سعدی، 185، بیت 17). 

مساوات

یعنی سخنی كه در آن لفظ و معنی برابر است (شمس قیس، 378؛ بدرالدین، 78؛ تفتازانی، همان، 239-240). این معنی كه میانۀ ایجاز و اطناب، مرحله‌ای به نام مساوات هست، یا نه، مورد بحث و اختلاف علمای بلاغت است (سیوطی، سكاكی، طیبی، همانجاها؛ نیز نک‍ : زرین‌ک‍وب، 198؛ شمیسا، 162). 

مآخذ

ابن قتیبه، عبدالله، الشعر و الشعراء، به كوشش احمد محمد شاكر، قاهره، 1959 م؛ ابن معتز، عبدالله، البدیع، به كوشش ا. كراچكوفسكی، بغداد، 1979 م؛ ابوهلال عسكری، حسن، الفروق اللغویة، قم، 1353 ش؛ همو، كتاب الصناعتین، به كوشش مفید قمیحه، بیروت، 1984 م؛ بابرتی، محمد، شرح التلخیص، به كوشش محمد مصطفى رمضان صوفیه، طرابلس، 1983 م؛ بدرالدین بن مالك، المصباح، به كوشش حسنی عبدالجلیل یوسف، قاهره، 1989 م؛ تفتازانی، مسعود، شرح المختصر، قم، كتابفروشی كتبی نجفی؛ همو، المطول، چ سنگی، تهران؛ تقوی، نصرالله، هنجار گفتار، تهران، 1317 ش؛ تهانوی، محمد اعلى، كشاف اصطلاحات الفنون، به كوشش محمد وجیه و دیگران، كلكته، 1862 م؛ جاحظ، عمرو، البیان و التبیین، قاهره، 1932 م؛ همو، الحیوان، به كوشش یحیى شامی، بیروت، 1986 م؛ حافظ، دیوان، به كوشش ابوالقاسم انجوی شیرازی، تهران، 1361 ش؛ خطیب قزوینی، محمد، الایضاح فی علوم البلاغة، به كوشش بهیج غزاوی، بیروت، 1988 م؛ همو، التلخیص، به كوشش عبدالرحمان برقوقی، بیروت، 1904م؛ زرین‌کوب، عبدالحسین، شعر بی‌دروغ شعر بی‌نقاب، تهران، 1355 ش؛ سعدی، كلیات، به كوشش بهاءالدین خرمشاهی، تهران، 1375 ش؛ سكاكی، یوسف، مفتاح العلوم، بیروت، 1983 م؛ سنایی، مجدود، دیوان، به كوشش مظاهر مصفا، تهران، 1336 ش؛ سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، 1363 ش؛ شمس قیس رازی، محمد، المعجم، به كوشش محمد قزوینی و مدرس رضوی، تهران، 1327ق؛ شمیسا، سیروس، معانی، تهران، 1373 ش؛ صائب تبریزی، دیوان، به كوشش سیروس شمیسا، تهران، 1373 ش؛ طیبی، حسین، التبیان فی البیان، به كوشش توفیق فیل و عبداللطیف لطف‌الله، كویت، 1986 م؛ علوی یمنی، یحیى، الطراز، به كوشش محمد عبدالسلام شاهین، بیروت، 1995 م؛ فخرالدین رازی، نهایة الایجاز، به كوشش بكری امین، بیروت، 1985 م؛ قرآن كریم؛ كاشفی، حسین، بدایع الافكار فی صنایع الاشعار، به كوشش جلال‌الدین كزازی، تهران، 1369 ش؛ مرزبانی، محمد، الموشح، به كوشش محب‌الدین خطیب، قاهره، 1385 ق؛ ناصر خسرو، دیوان، به كوشش مجتبى مینوی و مهدی محقق، تهران، 1353 ش؛ نظامی گنجوی، لیلی و مجنون، به كوشش وحید دستگردی، تهران، 1333 ش؛ همایی، جلال‌الدین، معانی و بیان، به كوشش ماهدخت بانو همایی، تهران، 1374 ش. 

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.